افسردگی نوعی اختلال روانی است که در آن خلق شخص آشفته می شود.خلق انسان به رنگین کمان شباهت دارد.

بدین معنا که هر خلق از خلق های دیگر متمایز است اما هر یک با دیگری ترکیب می شود.

سایه های این رنگین کمان از افسردگی شدید تا خفیف ، غمگینی عادی ، شیدایی خفیف و شیدایی همراه با مشکلات رفتاری گسترده است.

همه ما از سایه های مختلف این رنگین کمان گذر می کنیم.

احساس های غم و ناراحتی ، در مقابل از دست دادن شغل ، عزیزان ، یک پاسخ عادی است.

اما اگر این احساس ها ، افراطی و مزاحم کارآیی شوند ، از آنها به عنوان اختلال خلقی یاد خواهد شد.

چون افسردگی ، در خیلی از مواقع مورد درمان قرار نمی گیرد ، پزشکان از تعداد واقعی افراد مبتلا به افسردگی اطلاع ندارند.

با این حال آنها می دانند که تعداد افراد افسرده کم نیست.

افسردگی آن قدر متداول است که آن را سرماخوردگی روانی نامیده اند.

اصطلاح افسردگی ، اغلب برای بیان اندوه عمیق به کار می رود.تقریبا همه افراد زمانی به غم و غصه دچار می شوند

و به هر شکلی دیده شود ، شیوه دید فرد از خود ، از دیگران و از دنیا را تحریف میکند.

افسردگی قدرت قضاوت را تضعیف می کند و موجب رفتارهای نامعقول می شود.

در هر یک از این موارد ، بیمار نمی تواند زندگی روزمره عادی داشته باشد.

و تقریبا تمام جنبه های زندگی ، ازنحوه تمرکز حواس در کار تا خواب شبانه را تحت تاثیر قرار می دهد.

بااین حال همه انواع آن قابل درمان است.

دستورالعمل

این پرسشنامه از گروه های جملات تشکیل می شود.

همه جملات گروه ها را به دقت بخوانید و در خانه مربوط به جمله ای که احساس فعلی مارا بهتر منعکس می کند ، علامت بگذارید.

---

1.پرسش 1

خود را غمگین احساس نمی کنم

خود را دل گرفته یا غمگین احساس می کنم

خود را همیشه دل گرفته یا غمگین احساس می کنم و نمی توانم به حالت عادی برگردم

به قدری خود را غمگین یا بی نشاط احساس می کنم که ناراحت می شوم

به قدری خود را غمگین یا بی نشاط احساس می کنم که تحملش را ندارم

2.پرسش 2

نسبت به آینده ، بدبین یا ناامیدی خاصی ندارم

نسبت به آینده ناامید هستم

احساس می کنم که هیچ امیدی به آینده ندارم

احساس می کنم که هرگز نخواهم توانست مشکلات را تحمل کنم

احساس می کنم که آینده ناامید کننده است و هیچ چیزی بهتر نخواهد شد

3.پرسش 3

احساس نمی کنم که شکست خورده ام

احساس می کنم که شکست خورده تر از نصف مردم هستم

احساس می کنم که کارهای باارزش و معنی دار بسیار کمی انجام داده ام

وقتی به گذشته فکر می کنم غیر از شکست های زیاد چیز دیگری نمی بینم

احساس می کنم که شخص کاملا شکست خورده ای هستم

4.پرسش 4

نارضایتی خاصی ندارم

در اکثر مواقع احساس بی حوصلگی می کنم

مثل گذشته برای هیچ چیزی خوشحال نمی شوم

از هیچ چیز احساس رضایت نمی کنم

به طور کلی ناراضی هستم

5.پرسش 5

خود را گنهکار احساس نمی کنم

خود را معمولا بد و بی لیاقت احساس می کنم

معمولا خود را گنهکار احساس می کنم

تقریبا همیشه خود را بی لیاقت احساس می کنم

خود را خیلی بد یا خیلی بی لیاقت احساس می کنم

6.پرسش 6

احساس نمی کنم که تنبیه می شوم

احساس می کنم که برایم اتفاق بدی خواهد افتاد

احساس می کنم که تنبیه می شوم یا تنبیه خواهم شد

احساس می کنم که سزاوار تنبیه شدن هستم

می خواهم که تنبیه شوم

7.پرسش 7

احساس نمی کنم که سرخورده ام

احساس می کنم که سرخورده ام

خودم را دوست ندارم

از خودم بیزارم

نسبت به خود کینه دارم

8.پرسش 8

احساس نمی کنم که بدتر از دیگران هستم

به خاطر ضعف ها و خطاهایی که دارم ، از خودم انتقاد می کنم

خود را به خاطر خطاهایم سرزنش می کنم

هر اتفاق بدی که می افتد خود را سرزنش می کنم

9.پرسش 9

به این فکر نیستم که آسیبی به خود برسانم

فکرهای آسیب رساندن به خود دارم اما به مرحله اجرا در نمی آورم

احساس می کنم که اگر بمیرم بهتر است

احساس می کنم که اگر بمیرم خانواده ام راحت خواهد شد

برای خودکشی ، طرح های روشنی دارم

اگر بتوانم خودم را می کشم

10.پزسش 10

بیشتر از حد معمول گریه نمی کنم

نسبت به گذشته بیشتر گریه می کنم

در حال حاضر ، همیشه گریه می کنم ، نمی توانم گریه نکنم

قبلا می توانستم گریه کنم ، اما حالا اصلا نمی توانم گریه کنم ، حتی اگر بخواهم

11.پرسش 11

حال که عادت کرده ام ، دیگر عصبانی نمی شوم

در اثر چیزهایی که معمولا مرا عصبانی می کردند ، دیگر عصبانی نمی شوم

به طور دائم عصبانی می شوم

در حال حاضر بیشتر از مواقع عادی ، ناراحت یا عصبانی می شوم

12.پرسش 12

علاقه خود نسبت به مردم را از دست نداده ام

نسبت به گذشته ، کمتر به مردم علاقه دارم

بیشترین علاقه خود به مردم را از دست داده ام و نمی توانم به آنها احساس داشته باشم

همه علاقه خود به مردم را از دست داده ام و اصلا به فکر آنها نیستم

13.پرسش 13

مثل گذشته ، به خوبی تصمیم می گیرم

سعی می کنم تصمیم گیری ها را به عقب بیندازم

برای تصمیم گیری ، دشواری های زیادی دارم

اصلا نمی توانم تصمیم بگیرم

14.پرسش 14

فکر نمی کنم مثل گذشته زشت به نظر برسم

نگرانم که پیر و غیرجذاب به نظر برسم

احساس می کنم که تغییرات زیادی کرده ام و غیر جذاب شده ام

خود را زشت و نفرت انگیز احساس می کنم

15.پرسش 15

عملا می توانم به خوبی گذشته کار کنم

برای شروع یک کار به تلاش زیادی نیاز دارم

به خوبی گذشته کار نمی کنم

برای انجام دادن یک کار ، خیلی باید به خودم فشار بیاورم

هیچ کاری نمی توانم انجام دهم

16.پرسش 16

طبق معمول می توانم خوب بخوابم

صبح ها خسته تر از معمول از خواب بیدار می شوم

یک یا دو ساعت زودتر از معمول بیدار می شوم و به دشواری می توانم دوباره بخوابم

هرروز خیلی زود از خواب بیدار می شوم و نمی توانم بیشتر از پنج ساعت بخوابم

17.پرسش 17

خسته تر از همیشه نیستم

نسبت به گذشته زودتر خسته می شوم

هرکاری انجام بدهم خسته می شوم

خیلی خسته تر از آن هستم که کاری انجام دهم

18.پرسش 18

اشتهایم مثل همیشه خوب است

اشتهایم به خوبی همیشه نیست

در حال حاضر اشتهای خوبی ندارم

اصلا اشتها ندارم

19.پرسش 19

در این اواخر ، وزنم خیلی کم نشده است

وزنم بیش از 2/5 کیلو کم شده است

وزنم بیش از 5 کیلو کم شده است

وزنم بیش از 7/5 کیلو کم شده است

20.پرسش 20

بیش از معمول به فکر سلامتی خود نیستم

به فکر دردها و رنج ها یا به فکر دشواری های هاضمه یا یبوست هستم

آن قدر به فکر سلامتی و چگونگی حالم هستم که نمی توانم به چیز دیگری فکر کنم

تنها به فکر سلامتی خود هستم

21.پرسش 21

در علاقه خود به مسائل جنسی هیچ تغییری احساس نکرده ام

نسبت به گذشته کمتر به مسائل جنسی علاقه دارم

در حال حاضر ، به مسائل جنسی کمتر علاقه دارم

علاقه خود به مسائل جنسی را به طور کامل از دست داده ام